• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

احسن الاحوال جامعه چیست، آیت الله جوادی آملی،

دریافت فایل
زمان: 7 دقیقه
بیشتر...

نامه 31 نهج البلاغه - جلسه پنجم

شرح نهج البلاغه - استاد مفسر دکتر محمدعلی انصاری
بیشتر...

از نگاه قرآن تأملي بر عالم خلق و عالم امر

 

در علم الهي، موجود را از جهات مختلف، به اقسام گوناگون

بیشتر...

خطبه پنجاه و شش

 

شرح نهج البلاغه، آیت الله مکارم شیرازی

وَ لَقَدْ کُنَّا

بیشتر...

تغابن

 

تَغابُن، شصت و چهارمین سوره از قرآن کریم، از «سُوَر

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
8686
17596
144048748
امروز چهارشنبه, 14 آذر 1403
اوقات شرعی

کافران مى گویند: اى کاش خاک بودیم!

شرح آیات 38 لغایت 40 سوره مبارکه نبأ

38یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفّاً لایَتَکَلَّمُونَ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُوَ قالَ صَواباً

39ذلِکَ الْیَوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ مَآباً

40إِنّا أَنْذَرْناکُمْ عَذاباً قَرِیباً یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ وَ یَقُولُالْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً

ترجمه:

38 ـ روزى که «روح» و «ملائکه» در یک صف مى ایستند و هیچ یک، جز به اذن خداوند رحمان، سخن نمى گویند، و (آنگاه که مى گویند) درست مى گویند!

39 ـ آن روز حق است; هر کس بخواهد راهى به سوى پروردگارش بر مى گزیند!

40 ـ و ما شما را از عذاب نزدیکى بیم دادیم; این عذاب در روزى خواهد بود که انسان آنچه را از قبل با دست هاى خود فرستاده مى بیند، و کافر مى گوید: «اى کاش خاک بودم (و گرفتار عذاب نمى شدم)»!

 
تفسیر:

کافران مى گویند: اى کاش خاک بودیم!

در آیات گذشته، قسمت هاى قابل ملاحظه اى از کیفرها و مجازات هاى طغیانگران و مواهب و پاداش هاى پرهیزگاران در روز رستاخیز بیان شد.

در آیات مورد بحث، به معرفى آن روز بزرگ پرداخته، بخشى از اوصاف آن روز و حوادث آن را شرح مى دهد، مى فرماید:

«اینها همه در روزى واقع مى شود که روح و تمام ملائکه در یک صف به پا مى خیزند، و هیچ یک جز به اذن خداوند رحمن سخن نمى گویند، و آن کس که سخن مى گوید جز صواب و حق نمى گوید» (یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفّاً لایَتَکَلَّمُونَ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُوَ قالَ صَواباً).(1)

بدون شک، قیام «روح» و «فرشتگان» در آن روز در یک صف، و سخن نگفتن جز به اذن خداوند رحمن، فقط براى اجراى فرمان او است، آنها در این جهان نیز «مدبرات امر» و مجرى فرمان هاى او هستند، و در عالم آخرت این امر آشکارتر، واضح تر و گسترده تر خواهد بود.

در این که: مراد از «روح» در اینجا چیست؟ مفسران تفسیرهاى زیادى ذکر کرده اند که در بعضى از تفاسیر به هشت احتمال بالغ مى شود(2) که مهم تر از همه، تفسیرهاى زیر است:

1 ـ منظور، مخلوقى است غیر از فرشتگان و برتر از همه آنها.

2 ـ منظور، «جبرئیل» امین پیک وحى خدا و واسطه میان او و پیامبران است، که بزرگترین فرشتگان مى باشد.

3 ـ منظور، «ارواح انسان ها» است که همراه فرشتگان بپا مى خیزند.

4 ـ فرشته اى است بالاتر از همه فرشتگان و برتر از «جبرئیل»، و هم او بود که با انبیاء و امامان معصوم همراه بوده و هست.

قابل توجه این که: «روح» در قرآن مجید گاه به صورت مطلق، و بدون هیچ قید ذکر شده، و در این حال غالباً در برابر «ملائکه» قرار گرفته مانند: تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ: «فرشتگان و روح به سوى او بالا مى روند».(3)

همچنین: تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْر: «در شب قدر ملائکه و روح به فرمان پروردگارشان با هر چیزى نازل مى شوند».(4)

در این دو آیه، «روح» بعد از «ملائکه» ذکر شده، و در آیه مورد بحث، قبل از «ملائکه»، البته ممکن است این جدا شدن به عنوان یک فرد مشخص و بزرگ بوده باشد، و به اصطلاح ذکر «عام» بعد از «خاص» یا ذکر «خاص» بعد از «عام» است.

اما، در بسیارى از آیات، «روح» با اضافه یا وصفى آمده است، مانند «روح القدس» در آیه: قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ: «بگو روح القدس این قرآن را از سوى پروردگارت به حق نازل کرد»(5) یا آیه: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاْ َمِینُ: «قرآن را روح الامین نازل کرده».(6)

در بعضى از آیات، خداوند «روح» را به خودش اضافه فرمود، مى فرماید: وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی: «در آدم از روح خودم دمیدم» (روح شریفى که به خاطر شرافت به ذات مقدس او اضافه شده)(7) و در جاى دیگر مى فرماید: فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا: «ما به سوى مریم روح خود را فرستادیم».(8)

به نظر مى رسد: «روح» در این آیات که به صورت هاى متفاوتى بیان شده، معناهاى متفاوتى داشته باشد که شرح هر کدام در ذیل همان آیات بیان شده است.

ولى، آنچه از میان تفاسیر مختلف نسبت به آیه مورد بحث مناسب تر به نظر مى رسد این است: منظور از «روح» در اینجا یکى از فرشتگان بزرگ الهى است

که بر طبق بعضى از روایات، حتى از «جبرئیل» برتر است، چنان که در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: هُوَ مَلَکٌ أَعْظَمُ مِنْ جِبْرائِیْلَ وَ مِیْکائِیْلَ: «او فرشته اى است بزرگتر از جبرئیل و میکائیل».(9)

و در تفسیر «على بن ابراهیم» نیز آمده است: أَلرُّوحُ مَلَکٌ أَعْظَمُ مِنْ جِبْرَئِیْلَ وَ مِیْکائِیْلَ وَ کانَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ وَ هُوَ مَعَ الأَئِمَّةِ(علیهم السلام): «روح فرشته اى است برتر از جبرئیل و میکائیل و او با رسول اللّه همراه بود و با امامان نیز همراه است».(10)

هر چند در بعضى از روایات در تفاسیر اهل سنت از پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: أَلرُّوحُ جُنْدٌ مِنْ جُنُودِ اللّهِ لَیْسُوا بِمَلائِکَة لَهُمْ رُؤُسٌ وَ أَیْدِى وَ أَرْجُلُ، ثُمَّ قَرَأَ یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفّاً، قالَ هؤُلاءِ جُنْدٌ وَ هؤُلاءِ جُنْدٌ: «روح لشکرى از لشکریان خدا است که ملائکه نیستند، آنها داراى سر و دست و پا مى باشند، پس از آن پیامبر(صلى الله علیه وآله) این آیه را تلاوت فرمود: یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفّاً سپس افزود: اینها لشکرى هستند و آنها لشکر دیگرى».(11)-(12)

به هر حال، همان گونه که اشاره شد، این مخلوق بزرگ الهى خواه از فرشتگان باشد، یا موجود دیگرى، در قیامت همراه ملائکه آماده اطاعت فرمان او هستند، آرى در آن روز عظیم که بدون اذن خداوند کسى حق سخن گفتن ندارد چنان هول و اضطراب محشر، همه را فرا گرفته که هیچ کس را یاراى سخن گفتن نیست، و آنگاه که ذکرى یا سخنى بگویند یا شفاعتى کنند، تنها به اذن پروردگار است، حمد و ثناى او مى گویند و یا شفاعت براى آنها که شایسته شفاعتند.

در حدیثى آمده است: از امام صادق(علیه السلام) درباره این آیه سؤال کردند، فرمود: نَحْنُ وَ اللّهِ الْمَأْذُونُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ الْقائِلُونَ: «به خدا سوگند در روز قیامت به ما اجازه داده مى شود و سخن مى گوئیم».

راوى سؤال مى کند: در آن روز شما چه مى گوئید؟ فرمود:

نُمَجِّدُ رَبَّنا وَ نُصَلِّی عَلى نَبِیِّنا وَ نَشْفَعُ لِشِیعَتِنا فَلایَرُدُّنا رَبُّنا: «پروردگارمان را تمجید و ستایش مى کنیم، بر پیامبرمان درود مى فرستیم، و براى پیروانمان شفاعت مى کنیم، و خداوند شفاعت ما را رد نمى کند».(13)

از این روایت استفاده مى شود: انبیاء و امامان معصوم نیز در صف فرشتگان و روح قرار مى گیرند، و از کسانى که به آنها اجازه سخن گفتن و مدح و ثناى خداوند و شفاعت داده مى شود، آنها هستند.(14)

تعبیر «صَواباً» دلیل بر این است که: اگر ملائکه و روح یا انبیاء و اولیاء براى کسانى شفاعت کنند، آن هم روى حساب است و بى دلیل نیست.

* * *

پس از آن، به این روز بزرگ که هم روز قیام انسان ها، هم فرشتگان، و هم یوم الفصل و روز کیفر طاغین و پاداش متقین است اشاره کرده مى فرماید: «آن روز حق است» (ذلِکَ الْیَوْمُ الْحَقُّ).

«حَق» به معنى چیزى است که ثابت است، واقعیت دارد و تحقق مى یابد، و این معنى درباره قیامت کاملاً صادق است، به علاوه روزى است که «حق» هر کس به او داده مى شود، حقوق مظلومان از ظالمان گرفته خواهد شد، و «حقایق» و اسرار درون به ظهور مى پیوندد، بنابراین روزى است به تمام معنى حق.

و چون توجه به این واقعیت مى تواند مؤثرترین انگیزه انسان براى حرکت به سوى پروردگار، و اطاعت فرمان او گردد، بلافاصله مى افزاید: «پس هر کسى بخواهد، راهى به سوى پروردگارش مى گزیند، و به سوى او باز مى گردد» (فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ مَآباً).

یعنى، تمام اسباب این حرکت الهى فراهم است، راه و چاه ارائه شده، انبیا به قدر کافى ابلاغ فرمان حق کرده اند، عقل انسانى نیز پیامبرى از درون او است، سرنوشت طاغیان و پرهیزگاران نیز به خوبى تبیین شده، و «دادگاه» و «دادخواه» و «دادرس» نیز تعیین گردیده، تنها چیزى که باقى مانده، تصمیم قاطع انسان است که با استفاده از اختیارى که خدا به او داده است راه را برگزیند و پیش رود.

«مَآب» به معنى «محل بازگشت» و به معنى طریق و راه نیز آمده است.

* * *

سپس، به عنوان تأکید روى مسأله مجازات مجرمان، و بیان نزدیک بودن آن روز بزرگ در برابر کسانى که آن را دور، یا نسیه اش مى پندارند، مى افزاید: «ما شما را از عذاب نزدیکى بیم مى دهیم» (إِنّا أَنْذَرْناکُمْ عَذاباً قَرِیباً).

چرا که عمر دنیا هر قدر باشد، در برابر عمر آخرت ساعتى بیش نیست، و نیز طبق ضرب المثل معروف عرب «هر چه قطعاً مى آید نزدیک است» (کُلُّ ما هُوَ آت قَرِیْبٌ)! و لذا در آیات 5 تا 7 «معارج» خداوند به پیامبرش مى فرماید: فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِیلاً * إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً * وَ نَراهُ قَرِیباً: «صبر کن صبرى جمیل و خالى از هرگونه جزع و فزع * آنها آن روز را دور مى بینند * و ما نزدیک مى بینیم».

امیر مؤمنان على(علیه السلام) نیز در این زمینه، مى فرماید: کُلُّ آت قَرِیبٌ دان: «هر چیزى که مى آید قریب و نزدیک است».(15)

چرا نزدیک نباشد، در حالى که مایه اصلى عذاب الهى، اعمال خود انسان ها است، که همیشه با آنها است «و جهنم هم اکنون کافران را احاطه کرده» (وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ).(16)

و از آنجا که در آن روز، گروه عظیمى غرق حسرت و اندوه شده، نادم و پشیمان مى گردند، حسرتى که به حالشان سودى نخواهد داشت و پشیمانى که نتیجه اى ندارد، به دنبال این هشدار مى افزاید: «این عذاب، روزى واقع مى شود که انسان آنچه با دست خود از قبل فرستاده همه را مى بیند، و کافر مى گوید: اى کاش خاک بودم» (یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ وَ یَقُولُالْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً).

جمعى از مفسران جمله «یَنْظُرُ» را در این آیه به معنى «یَنْتَظِرُ» تفسیر کرده، و گفته اند: منظور این است که انسان در آن روز در انتظار جزاى اعمال خویش است.

و بعضى، آن را به معنى «نگریستن به نامه اعمال و ملاحظه حسنات و سیئات» دانسته اند.

و نیز، احتمال داده شده که منظور، مشاهده پاداش و کیفر اعمال است.

این تفسیرها همه از اینجا ناشى شده که آنها به مسأله حضور و تجسم اعمال آدمى در آن روز کمتر توجه داشته اند، و الا با توجه به این واقعیت مفهوم آیه روشن است، و نیاز به هیچ گونه تقدیر و تأویلى ندارد.

توضیح این که: از آیات مختلف قرآن و روایات اسلامى استفاده مى شود: اعمال انسان در آن روز به صورت هاى مناسبى مجسم شده، و در برابر او ظاهر مى شوند، او به راستى اعمال خویش را مى بیند، و از مشاهده منظره اعمال بدش در وحشت و ندامت و حسرت فرو مى رود، و از دیدن اعمال حسنه اش شاد و مسرور مى گردد، و اصولاً یکى از بهترین پاداش هاى نیکوکاران، و یکى از بدترین کیفرهاى بدکاران همین اعمال مجسم آنها است که همراهشان خواهد بود.

در آیه 49 سوره «کهف» مى خوانیم: وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً: «آنچه را انجام داده بودند حاضر مى بینند» و در آخرین آیات سوره «زلزله» آمده است: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرّاً یَرَهُ: «هر کس به اندازه ذره اى کار نیک کرده باشد آن را مى بیند * و هر کس به اندازه ذره اى کار بد کرده باشد آن را نیز مى بیند».

و این، از شگفتى هاى عالم قیامت است که اعمال آدمى در آنجا مجسم مى گردد و انرژى ها تبدیل به ماده شده، جان مى گیرد.

تعبیر به: قَدَّمَتْ یَداهُ: «دو دست او آن را از پیش فرستاده» به خاطر آن است که: انسان غالب کارها را با دست انجام مى دهد، ولى مسلماً منحصر به اعمال دست نیست، بلکه آنچه با زبان، چشم و گوش نیز انجام مى دهد همه مشمول این قانون است.

قرآن، قبل از رسیدن آن روز به ما هشدار داده مى گوید: «باید هر کس بنگرد که براى آن روز چه از پیش فرستاده»؟ (وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مّا قَدَّمَتْ لِغَد).(17)

به هر حال، کفار بعد از آن که اعمال تمام عمر خود را همه در برابر خویش حاضر مى بینند، آن چنان در اندوه و حسرت فرو مى روند که مى گویند:

اى کاش! خاک بودیم!

اى کاش! از آغاز از مرحله خاک فراتر نمى رفتیم، و از جمادى نامى، و از نامى حیوان، و از حیوان سر از انسان بیرون نمى آوردیم.

و اى کاش! بعد از آن که انسان شدیم و مردیم، هرگز پس از مردن و خاک شدن زندگى تازه اى در رستاخیز نمى یافتیم!

البته، آنها مى دانند خاک هم از آنها بهتر است; چرا که خاک یک دانه مى گیرد و گاه صدها دانه پس مى دهد، خاک منبع انواع مواد غذائى و معادن و سایر برکات است، خاک بستر انسان و گاهواره زندگى او است، و بى آن که کمترین ضررى داشته باشد، آن همه فایده دارد، اما آنها یکى از فوائد خاک را ندارند ولى معدن ضررهاى بسیارند.

آرى، کار انسانى که اشرف مخلوقات است، گاه، بر اثر کفر و گناه به جائى مى رسد که آرزو مى کند در صف یکى از موجودات بى روح و پست باشد.

در آیات قرآن مى خوانیم: کفار و مجرمان هنگامى که صحنه قیامت و دادرسى پروردگار و جزاى اعمال را مشاهده مى کنند، عکس العمل هاى مختلفى نشان مى دهند که همگى حکایت از شدت تأثر و تأسف آنها مى کند.

گاه، مى گویند: «واى بر ما از این حسرت که در اطاعت فرمان خدا کوتاهى کردیم» (یا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللّهِ).(18)

گاه، مى گویند: «خداوندا ما را به دنیا باز گردان تا عمل صالح کنیم» (فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً).(19)

و گاه مى گویند: «اى کاش خاک بودیم و هرگز زنده نمى شدیم» همان گونه که در آیات مورد بحث آمده است.

* * *

 
نکته:

راه حل روشن براى مسأله «جبر و اختیار»

این مسأله، از قدیمى ترین مسائلى است که در میان دانشمندان مطرح بوده، گروهى طرفدار آزادى اراده انسان، و گروهى طرفدار جبر بوده اند، و هر کدام دلائلى براى اثبات مقصد خود ذکر کرده اند.

ولى، جالب این است که: هم «جبریین» و هم «طرفداران اختیار» در عمل، اصل اختیار و آزادى اراده را به رسمیت شناخته، و پذیرفته اند، یا به تعبیر دیگر: تمام این جر و بحث ها در دائره مباحث علمى بوده نه در مقام عمل، و این به خوبى نشان مى دهد: اصل، آزادى اراده و اختیار فطرى همه انسان ها است، و اگر پاى وسوسه هاى مختلف پیش نیاید، همه طرفدار اصل آزادى اراده اند.

این وجدان عمومى و فطرت همگانى که یکى از روشنترین دلائل اختیار است، به صورت هاى گوناگونى در زندگى انسان تجلى مى کند; زیرا اگر انسان خود را در اعمالش مجبور مى دانست، و اختیارى براى خود قائل نبود چرا:

1 ـ گاه، به خاطر اعمالى که انجام داده و یا به خاطر اعمالى که انجام نداده پشیمان مى شود، و تصمیم مى گیرد در آینده از تجربه گذشته استفاده کند، این حالت ندامت براى طرفداران عقیده جبر فراوان است، اگر اختیارى در کار نیست ندامت چرا؟!

2 ـ بدکاران را همه ملامت و سرزنش مى کنند، اگر جبر است سرزنش چرا؟

3 ـ نیکوکاران را مدح و تمجید و ستایش مى نمایند.

4 ـ در تربیت و تعلیم فرزندان مى کوشند تا آنها سعادتمند شوند، و اگر همه مجبورند تعلیم چه مفهومى دارد؟

5 ـ براى بالا بردن سطح اخلاق جامعه، همه دانشمندان بدون استثنا تلاش دارند.

6 ـ انسان از خطاهاى خود توبه مى کند، با قبول اصل جبر توبه معنى ندارد.

7 ـ انسان بر کوتاهى هائى که کرده حسرت مى خورد، چرا؟

8 ـ در تمام دنیا، بدکاران و مجرمان را محاکمه مى کنند و آنها را تحت بازپرسى شدید قرار مى دهند، کارى که از اختیار بیرون است، بازپرسى و محاکمه ندارد.

9 ـ در همه دنیا و میان تمام اقوام اعم از خداپرستان و مادیین، براى مجرمان مجازات قائلند، مجازات بر کارى که مجبور بوده، چرا؟!

10 ـ حتى طرفداران مکتب جبر، هنگامى که کسى به منافع و حیثیت آنها تجاوز کند فریاد مى کشند و او را مقصر مى شمارند، و به دادگاه مى کشانند!

خلاصه، اگر راستى انسان از خود اختیارى ندارد، پشیمانى چه معنى دارد؟

ملامت و سرزنش براى چیست؟ آیا مى شود کسى را که دستش بى اختیار مرتعش و لرزان است ملامت کرد؟

چرا نیکوکاران را مدح و تشویق مى کنند، مگر از خود اختیارى داشته اند که با تشویق به کار نیک ادامه دهند؟

اصولاً، با پذیرش تأثیر تعلیم و تربیت، جبر مفهوم خود را از دست خواهد داد.

و از این گذشته، مسائل اخلاقى بدون قبول آزادى اراده ابداً مفهومى ندارد.

اگر ما در کارها مجبوریم، توبه یعنى چه؟ حسرت خوردن چرا؟ محاکمه شخص مجبور از ظالمانه ترین کارها است، و مجازات او از محاکمه اش بدتر.

همه اینها نشان مى دهد که: اصل آزادى اراده، فطرى همه انسان ها و موافق وجدان عمومى بشر است، نه تنها عوام، که همه خواص و همه فلاسفه در عمل چنین اند، و حتى جبرى ها در عمل اختیارى هستند: «أَلْجَبْرِیُّونَ إِخْتِیارِیُّونَ مِنْ حَیْثُ لایَعْلَمُونَ»!

و جالب این که: قرآن مجید نیز کراراً روى همین مسأله تکیه کرده، نه تنها در آیات مورد بحث مى فرماید: فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ مَآباً: «هر کس بخواهد مى تواند راهى را به سوى پروردگارش برگزیند».

بلکه، در آیات دیگر نیز روى مشیت و اراده انسان بسیار تکیه کرده است، که ذکر همه آنها طولانى مى شود تنها به سه آیه زیر اکتفا مى کنیم:

1 ـ إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمّا شاکِراً وَ إِمّا کَفُوراً: «ما راه را به انسان نشان دادیم خواه پذیرا شود و شکرگزار گردد یا مخالفت کند و کفران نماید».(20)

2 ـ و در آیه 29 سوره «کهف» مى فرماید: فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ: «هر کس مى خواهد ایمان بیاورد و هر کس نمى خواهد راه کفر پیش گیرد» (ولى بدانند ما براى کافران آتش عظیمى فراهم ساخته ایم).

3 ـ و نیز در آیه 29 «دهر» مى خوانیم: إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبِیلاً: «این تذکرى است، هر کس بخواهد راهى به سوى پروردگارش انتخاب مى کند».

سخن درباره مسأله جبر و تفویض بسیار طولانى است، و در این زمینه کتاب ها یا مقاله ها نوشته شده، آنچه در بالا گفته شد تنها نگاهى به این مسأله از زاویه «قرآن» و «وجدان» بود، و این کلام را با یادآورى یک «نکته مهم» پایان مى دهیم:

طرفدارى گروهى از مسأله جبر، تنها به خاطر پاره اى از مشکلات فلسفى و استدلالى نبوده، بلکه، عوامل مهم روانى و اجتماعى دیگرى بدون شک در پیدایش و ادامه این عقیده دخالت داشته است.

بسیارى از افراد، عقیده به «جبر» یا «سرنوشت جبرى» یا «قضا و قدر» به معنى جبرى آن را که همه ریشه هاى مشترکى دارند، به خاطر فرار از زیر بار مسئولیت ها پذیرفته اند.

یا این عقیده را پوششى براى شکست ها و ناکامى هاى خود که بر اثر کوتاهى و سهل انگارى حاصل شده قرار داده اند.

و یا پوششى براى هوس هاى سرکش خویش که «مى خوردن ما را حق
ز ازل مى دانسته و ما براى این مى، مى خوریم که علم خداوند جهل نشود»!

گاه، استعمارگران براى درهم کوبیدن مقاومت مردم، و خاموش کردن آتش قهر ملت ها، با توسل به این عقیده خود را بر همه تحمیل مى کردند که، سرنوشت شما از اول همین بوده و غیر تسلیم و رضا کو چاره اى؟!

با قبول این مکتب، اعمال همه جنایتکاران موجه مى شود، و گناه همه گنهکاران توجیه منطقى مى یابد، و فرقى میان مطیع و مجرم باقى نخواهد ماند.

* * *

خداوندا! ما را از این عقاید انحرافى و پى آمدهاى آن حفظ فرما!

پروردگارا! آن روز که جهنم مرصاد طاغین، و بهشت مفاز متقین مى شود، چشم امید همه ما به لطف تو دوخته است!

بارالها! آن روز که همه اعمالمان را با چشم خود مى بینیم ما را شرمنده و شرمسار مفرما!

آمِیْنَ یا رَبَّ العالَمِیْنَ

پایان سوره نبأ(21)

 

1 ـ بسیارى از مفسران معتقدند: «یَوْم» در این آیه ظرف است و متعلق به فعل «لایَتَکَلَّمُونَ» در آیه قبل است، این احتمال نیز وجود دارد که به تمام آنچه در آیات قبل آمده است متعلق باشد، و در تقدیر چنین است: «کُلُّ ذلِکَ یَکُونُ یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ».

2 ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 10، صفحه 6977.

3 ـ معارج، آیه 4.

4 ـ قدر، آیه 4.

5 ـ نحل، آیه 102.

6 ـ شعراء، آیه 193.

7 ـ حجر، آیه 29.

8 ـ مریم، آیه 17.

9 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 427 ـ «بحار الانوار»، جلد 25، صفحه 47.

10 ـ تفسیر «على بن ابراهیم»، جلد 2، صفحه 402.

11 ـ تفسیر «درّ المنثور»، جلد 6، صفحه 309 ـ «المیزان»، جلد 20، صفحه 176 ـ «فتح القدیر»، جلد 5، صفحه 371.

12 ـ درباره روح انسان، تجرد و استقلال آن، بحث هاى مشروح و مفصلى در جلد 12، صفحات 250 تا 269 (ذیل آیه 85 سوره اسراء) آورده ایم.

13 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 427 ـ «بحار الانوار»، جلد 24، صفحه 262.

14 ـ درباره «شفاعت»، شرائط، ویژگى ها و فلسفه آن، و همچنین پاسخ ایرادها و اشکالات مربوطه به آن بحث هاى مشروحى در جلد اول، ذیل آیه 48 سوره «بقره» داشته ایم.

15 ـ «نهج البلاغه»، خطبه 103.

16 ـ عنکبوت، آیه 54.

17 ـ حشر، آیه 18.

18 ـ زمر، آیه 56.

19 ـ الم سجده، آیه 12.

20 ـ دهر، آیه 3.

21 ـ تصحیح: 4 / 3 / 1383.

.....................

تفسیر نمونه

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری